
آدمهایی که ما را ترک میکنند سه دسته اند: یک گروه آنهایی که بر میگردند گرچه نه آنها دیگر همان آدمهای سابق هستند و نه ما! گروه دوم کسانی هستند که هرگز بر نمیگردند چه آنهایی که نمیخواهند ، چه آنهایی که نمیتوانند! گروه آخر آنهایی هستند که باید دعا کنیم آنچنان پلهای پشت سرشان را خراب کنند که اگر هم بخواهند ، نتوانند برگردند! خطر ناکترین گروه سومیها هستند . چون موقع رفتن طوری ما را میشکنند ، که ما تا مدتها در کما میمانیم و خیلی دیر میفهمیم که برای چه آدمهای بی ارزشی اشک ریختیم ، احساس گناه کردیم، از خود گذشتگی کردیم ، و تا مرز نابودی ، زندگی را فدا کردیم ... خیلی دیر میفهمیم ... خیلی دیر ... ولی یک روز میفهمیم ... چیزی که هرگز نمیفهمیم این است که اصلا چه چیز این آدمها را آنقدر دوست داشتیم؟؟؟؟ ( روزی که آدمهای بزرگتری ، با ارزشهای والاتری وارد زندگی ما شدند ، آن روز قدرِ خودمان را بیشتر میدانیم ).
******

پسری که تو را دوست داشته باشد تنت را عریان نمیکند بانو ! بلکه لباس عروس بر تنت میکند ... بفهم عشق اگر واقعا عشق بود لذت بوسه بر پیشانی خییلی بیشتر از لب دادن بود ... اگر عشق واقعا باشد همان دستانت را که میگیرد حتی برای لحظه ای دیوانه اش میکند و از برق چشمانت مست میشود احتیاج به هم آغوشیی و همخوابی نیست ... اگر عشقت مردانگی داشته باشد از دوریی یکدیگر هم لذت میبرید چون مطمئن هستی جایت در میان قلبش ثابت و دست نخورنیست !! لازم نیست هر روز هفت قلم آرایش کنی که مبادا خوشکلتر از تو دلش را ببرد . خیالت تخت است که تو با همان قیافه و خود واقعیت حاکم ذهن او هستی ... این مطمئن بودن رابطه یعنی بالیدن به خودت; که یک مردی در زندگی داری تا همیشه تکیه گاهت است و یقین داری که تنها انتخابش تو هستی و بــــــــــــــــــــــــــــــس
****
نظرات شما عزیزان:
|